اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم!

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی
تمامی ذرات وجودت عشق را فریاد می کرد... 


http://koumeye-eshgh.persiangig.com/image/%D8%A7%DA%AF%D8%B1%20%D9%85%DB%8C%20%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%DB%8C.jpg
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم چشمهایم را می شستی
و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم نگاهت را تا ابد بر من می دوختی
تا من بر سکوت نگاه تو
رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم
ای کاش می دانستی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم هرگز قلبم را نمی شکستی
گر چه خانه ی شیطان شایسته ی ویرانی است
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم لحظه ای مرا نمی آزردی
که این غریبه ی تنها , جز نگاه معصومت پنجره ای
و جز عشقت بهانه ای برای زیستن ندارد
ای کاش می دانستی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم همه چیز را فدایم می کردی
همه آن چیز ها که یک عمر بخاطرش رنج کشیده ای
و سال ها برایش گریسته ای
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
همه آن چیز ها که در بندت کشیده رها می کردی
غرورت را ...... قلبت را ...... حرفت را
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
دوستم می داشتی
همچون عشق که عاشقانش را دوست می دارد
کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم
و مرا از این عذاب رها می کردی
ای کاش تمام اینها را می دانستی



لطفا بخوانید!!!!!!!!!!!!!!!

حالا تو هی بیا بگو مردها پررو می شوند...
زن باید سنگین و رنگین باشد
باید بیایند منت بکشند و ...

من می گویم زن اگــــــر زن باشد
باید بشود روی عــــاشقیش حساب کرد
که باید عاشقی کردن بلد باشد
که جـــــــــا نزند
جا نماند
جا نگذارد .

هی فکر نکند به این چیزهایی که
عمری در گوشش خوانده اند که زن ناز و مرد نیاز .
که بداند ,مرد هم آدم است دیگر
گـاهی باید لوسش کرد
گاهی باید نـازش را کشید
و گــاهی باید به پایش صبر کرد ...

حتی من می گویم زن اگر زن باشد از دوستت دارم گفتن نمی ترسد .
تو می گویی خوش به حال زنی که عــاشق مردی نباشد،
بگذار دنبالت بدوند .
و من نمی فهمم این که داری ازش حرف می زنی زندگــی است
یا مسابقه اسب دوانی.

و من نمی فهمم چرا هیچ کس برنمی دارد بنویسد از مردهــا . . .
از چشمها و شــانه ها و دستهایشــان
از آغوششان
از عطر تنشـان ،
از صدایشــان . . .
پررو می شوند ؟
خب بشوند .
مگر خود ما با هر دوستت دارمی تا آسمـان نرفته ایم ؟
مگر ما به اتکــاء همین دستها
همین نگاهها
همین آغوشهـا , در بزنگاههای زندگی
سرِپا نمانده ایم ؟ ...

من راز این دوست داشتنهای پنهـانی را نمی فهمم .
من نمی فهمم زن بودن
با سنگین رنگین بودن
با سکوت
با انفعال چه ارتباطی دارد؟!؟

من بلد نیستم در سـایه ، دوست داشته باشم
من می خواهم خواستنم گوش فلک را کر کند .
من می خواهم
مَردَم
حتی اگر مردِ من هم نبود
دلش غنج بزند ازاین که
بداندجایی زنـــی دوستش دارد . . .

من می خواهم
زن باشم ...
بگذار همه دنیـا بداند
مردی این حوالی دارد
دوستت دارم هــای مرا
با خود می برد ...

مردی که 70 سال برای همسرش گل خرید!

کهنه‌سرباز رمانتیک انگلیس راز موفقیت زندگی مشترک خود را فاش کرد؛ او به مدت 70 سال هر هفته برای همسرش گل خریده است.http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up2/28465048763590520909.jpg
به گزارش قانون به نقل از میل‌آنلاین، "جک میل"، کهنه‌سرباز انگلیسی 89 ساله فاش کرد که در مدت هفت دهه زندگی مشترک خود با همسرش "ملی" حدود سه هزار دسته‌ گل برای او خریده است.
این سرباز انگلیسی جنگ جهانی دوم، اولین بار در ملی که اکنون 88 سال دارد را در سن 18 سالگی دیده و با دوست خود شرط‌‌‌‌بندی کرده بود که از او خواستگاری خواهد کرد.
بنا بر این گزارش، جک برنده این شرط‌بندی شده و اکنون حاصل این زندگی مشترک 12 نوه است!
جک راز موفقیت زندگی مشترک خود را از دهه 1940 تاکنون خرید هر هفته یک دسته گل بدون


هیچ وقفه‌ای عنوان می‌کند.http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up2/15539423974031878791.jpg

این پیرمرد انگلیسی اعتراف کرده که گاه اوقات که پول کافی برای خرید گل نداشته، دسته گل همسرش را از علفزارها تهیه می‌کرده است!


مقایسه عشق و دوست داشتن(دکتر شریعتی )

مقایسه عشق و دوست داشتن(دکتر شریعتی)


عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی
دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال

عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج می گیرد

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند

عشق طوفانی و متلاطم است
دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت

عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی «فهمیدن و اندیشیدن «نیست
دوست داشتن، دراوج، از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را از زمین می کند و باخود به قله ی بلند اشراق می برد

عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد

عشق یک فریب بزرگ و قوی است
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق

عشق در دریا غرق شدن است
دوست داشتن در دریا شنا کردن

عشق بینایی را می گیرد
دوست داشتن بینایی می دهد

عشق خشن است و شدید و ناپایدار
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار

عشق همواره با شک آلوده است
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر

از عشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر می شویم
از دوست داشتن هرچه بیشتر، تشنه تر

عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق می کشاند
دوست داشتن جاذبه ای در دوست ، که دوست را به دوست می برد

عشق تملک معشوق است
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست

عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند
دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد و می خواهد که همه ی دلها آنچه را او از دوست در خود دارد، داشته باشند

در عشق رقیب منفور است،
در دوست داشتن است که:»هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند»

عشق معشوق را طعمه ی خویش می بیند
و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید
و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور می گردد

دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است
یک ابدیت بی مرز است ، که از جنس این عالم نیست


دکتر علی شریعتی

نخواستم!!


http://img4up.com/up2/99072862435445384655.jpg


خدا جون میشه یواشکی بهم بگی اونی که ازش بیخبرم چه حالی داره...؟!



ببین...


غرورم را زیر پاهایت انداختم ! پس من ترسو نیستم...
ترس را با نبودنت یادم نده...
بخدا سخت نیست!!

همه ی بودنم برای لحظه های تو...

میمیرم برای تو...

میدانم جایم خالی نخواهد شد..

فقطــــــــــــــــــــ

فقط بگذار هوایمان با هم بمانـــــــــــــــــد!!!!!!!!

نوشته های عاشقانه ازدکتر علی شریعتی

خداوندا
از بچگی به من آموختند همه را دوست بدارم
حال که بزرگ شده ام
و
کسی را دوست می دارم
می گویند:

فراموشش کن


دکتر علی شریعتی


اولین روز ....بخاطر داری؟ ....... اولین روز بارانی را بخاطر داری؟.. غافلگیر شدیم.... چتر نداشتیم ... خندیدیم ... دویدیم..... و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم 

دومین روز بارانی را چطور؟... پیش بینی اش را کرده بودی .... چتر آورده بودی..... و من غافلگیر شدم..... سعی میکردی من خیس نشوم..... و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود

و سومین روز چطور؟

گفتی سرت درد میکند و حوصله نداری سرما بخوری

چتر را کاملا بالای سر خود گرفته بودی و شانه راست من کاملا خیس شد

و

و

و

چند روز پیش را چطور؟

بخاطر داری

که با یک چتر اضافی آمدی

و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر تو چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم

 

فردا دیگر برای قدم زدن نمیآیم....


تنها برو.


دکتر علی شریعتی